ریحانهریحانه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

ریحانه بهشتی

23 ماهگی ریحانه

  و اما اثر ریحانه پیکاسو روی دیوار خونه بابا جونه جدیدا هرکار بدی میکنه میگه آنی (خاله)کرده!!!! و اینم شب چله با حضور نوه ها ...
27 دی 1392

22 ماهگی ریحانه

عزیز مادر این ماه اصلا ماه خوبی واسه شما نبود،چون همش مریض احوال بودی.هرروز برات صدقه میدیم و دعات میکنیم که همیشه سالم و سرحال باشی.دندون درآوردن شما که انگاری تمومی نداره،رو بدنت جوشای ریزی زده،ویروس گرفتی و بدترینش که دل همه ی خونه رو به درد آورد،سوختن پشت دستت بود.البته الان بهتر شده ولی تا خوب بشی کلی همه رو به گریه انداختی.خیلی شیطون شدی آخه دخترم.               ...
30 آذر 1392

20 ماهگی طلائی

  عزیزترینم ٢٠ ماهه شد،دیگه کم کم داره یه خانم بزرگ میشه.و با این بزرگتر و خانم تر شدنت زیباتر و بامزه ترم میشی.اینو من نمیگمآ!بقیه میگن     ريحانه در درياچه؛جشن عيد تا عيد  و ريحان خانم در قطار بسوي تبريز منزل عمه جون و ريحان خانم با كوله باري از هدايا از سفر تبريز ...
21 مهر 1392

دخترم 19 ماهه شد

عزیزم 19 ماه از زندگی قشنگت گذشت.دخترم زیبای من؛تو این ماه از زندگیت اتفاقات خیلی خوبی افتاد.اولیش شرکت شما در نماز عید فطر بود. و اتفاق خوب بعدی عروسی داداش بهنام و رفتن شما به ملایر بود که البته بجز شب عروسی تو بقیه مراسما خواب تشریف داشتید!!!! و اتفاق خیلی خوب بعدی البته برای شما خیلی خوب؛رفتن به شمال بقول شما آب بازی درضمن شما از ماسه های ساحل بدت میومد برای همین کلا از نشستن رو زمین فرار میکردی طلا جون امیدوارم همه روزای زندگیت پر از اتفاقای خوب باشه ...
11 شهريور 1392

18 ماهگی دخترم

عزیز مامان تولد 18 ماهگیت مبارک دخترم چندوقته درگیریم البته از نوع خوبش!27 این ماه عروسی داداش بهنام و داریم تدارک رفتن ب عروسیو مهیا میکنیم.شما قراره خوشگل مجلس باشی چون برات یه لباس عروس خیلی زیبا دوختیم ک باهاش عین عروسکا میشی.امیدوارم بهمون خوش بگذره. ...
20 مرداد 1392

17 ماهگی ریحان خانمی

دختر قشنگم 17 ماهگیت مبارک عزیزترینم سارا جون یادت باشه چقد دارم باهات بازی میکنمآآآآ   عزیز مامان دیگه باباجون نمیتونه از دست شما ی نماز درست بخونه چون همش باید وسط نماز مواظب شما باشه اون چادر گلوله شده ریحان خانمه،دخترم رفته سجده!!! تازه قامت می بنده،رکوع هم میره ...
16 تير 1392

16 ماهگی ریحان

  فرشته کوچولوی من 16 ماهگیت مبارک عزیزم دیگه کم کم داری حرف میزنی البته بطور خلاصه مثلا: دد"گردش" باباجی"بابا ایرج" ابودی"ابوالفضل" آبه"آب" ماما"مامان" فقط بابا رو کامل میگی عزیزم. امروز فکر میکردم که اگر چشمان سبز تو را هرروز نبینم دلم تنگ میشه و بخاطر سالم بدنیا آمدنت خدا را شاکرم.   مامانی کارتون توپولوها داره پخش میشه و چون شما به نی نی این کارتون خیلی علاقه داری چسبیدی به تی وی ...
11 خرداد 1392

ریحانی...

عشق مامان بلاخره از راه بدر شدی!!!! خاله مهین برای اولین بار برات لاک زده... فردا صبح با تعجب نگاهش میکردی که البته تا ظهر همشو با دندونای کوچولوت کنده بودی اینم عکسای آتلیه یکسالگیته عزیزم و اما...... یه سورپرایز !!!!! ایشالا همه ی روزات مثل این تقویم زیبا و زیباتر باشه   ...
11 خرداد 1392